باران بارید خاطراتم را شست مهرم را از قلبت خاطره ام را از خاطرت حالا تو در خاطر بی خاطر من خوشی خنده به لبام نمیاد مثل اشکای که از چشام بند نمیاد من از انتهای زمان آمده ام از آنجا که هیچ صدای آشنایی مرا نمی خواند دوستی ها ی یخ زده این متن ادمه داره امشب همین قد رفت فردا درد های دلتنگی اضافه میشه بیشترش میکنم روزگار تلخی هاتان بر باد چه نامرد شده اند دستانت میدانی از کی نامرد شدند آنگاه که دستان دیگری را گرفتی برای آنکه کمکش باشی اما نه نیتت کمک نبود هوس های پوچ تورا خوردند چه بی روح شدند لبا هایت دیگر طنیین زیبای آن وقت ها را ندارند دوستت دارم های بوی مرگ میدهد پوچی از کلامت پیداست برو با دیگری خوش باش من با خیال روزهای گذشته ات زندگی میکنم از هرچه مرد نامرد تری از هرچه سنگ دل سنگتری من دل به که خوش کرده ام تو که زه دشمن بدتری
♥عشق کوچکم♥
من تورا به دنیا نمیدهم
♥عشق من،گلم♥
باتوام! بمان!
ای تمام آرزوی من
ای تمام هستیم
با توام! بمان!
ناز میکنم تورا
بو میکشم تورا
♥عشق کوچکم،گلم♥
با ابد پیش من بمان
دوس دارم تورا
قدتو،تورا
از آنجا که هیچ آغازی نیست ....
من از انتهای سکوت آمده ام
از آنجا که هیچ نجوایی گوش را نمی نوازد ....
من از انتهای شب آمده ام
از آنجا که هیچ نشانی از خورشید نیست ….
من از انتهای تاریکی آمده ام
از آنجا که هیچ امیدی به نور نیست ….
من از انتهای غم آمده ام
از آنجا که لبخند معنا ندارد ….
من از انتهای تنهایی آمده ام
از آنجا که هیچکس مرا نمی شناسد ….
من از انتهای بی رنگی آمده ام
از آنجا که هیچ اثری از رنگین کمان نیست .
من از انتهای غربت آمده ام
امان از شب های ماتم زده
Design By : Mihantheme |