웃ღدل تنگی های آجی لیلا ღ웃

من شبم


توروز


هرگز بهم نخوایم رسید


تقدیرما چنین بود


قلب من مالامال از عشق تو


وقلبتو خالی ازمن


دست من درتمنای دست تو


ودست تو پراز دستهای او


من خالی از تو


وتو لبریز از او


من فرا موش شودم در تو


وتو گم شدی در او


اااااااااااااااه


این روز گارمن است بی تو

 

نوشته شده در پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:,ساعت 17:19 توسط آجی لیلا| |

درباورم نمیگنجید که روزی دوستانی انقد بی بفا داشته باشم

چون هرگز رسم بی بفایی را نیا موخته بودم

اکنون که در بی بفایی دوستان غرق ام ، میدانم دوستی ها اکنون رنگ دیگریست

و من به اشتباه خود آن را سفید میدیدم

دوستی برایم حتی رنگ خاکستری خجالت زده رانداشت

تنها چیزی که بود سیاهی بود


غلط ها  پاک میشه

ولی هرگز زخم دل ها پاک نمیشه

نوشته شده در پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:,ساعت 2:53 توسط آجی لیلا| |

ميروم من با خيال,روي ابرهاي خيال


مي شوم من مست مست


بازهم گم مي شوم درميان لحظه هاي


کوچه هاشان,بوي گل ,بوي گلاب ميدهد


با نسمي ميروم,تا آخر اين کوچه ها


مي روم با دوبال لا به لاي هر چه ابرو باد


مي روم تا انتهاي روزگار


مي شوم مست خيال


مينهم من عشق را لابه لاي کوچه هاي خيال


مي شود نوراني از عشقم,خيال


من نه عشق را,بلکه هرچه دارم مي نهم لابه لاي خيال

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 1:37 توسط آجی لیلا| |

وقتی میدانی مزاحمی

وقتی میدانی تو را بچشم انگل های مزاحم میدانند

تورا کم کم رهایت میکنند

وتو در تاریکی می میانی

آن ها تورا نخواستن

تو غصته میخوری

از خدا میخواهی تورا از دنیای آنها ببرد

شروع میکنی درتنهایی غم هایت را دانه دانه ببافی

آنقدکه یک روز در پیله ایی از غم ها گرفتار می آیی

گریه میکنی

چشمانت به آسمانست

دل شکسته می دانم

ولی منتظر باش

تو  روزی از این پیله بیرون خواهی آمد

و آنهارا در حسرت با تو بودن خواهی گذاشت

بباف کرم ابریشم من

من میدانم غم هایت چیست

بباف کوچک من

پروانه شدنت را از خدا میخوام

افسانه شدنت را از خدا میخواهم

نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت 1:36 توسط آجی لیلا| |

دلم برایت تنگ می شود ولی

دلتنگی من برای تو هر روز کم رنگ می شود

میروم چند روزی در خاطرت گذر کند

شاید دلت برای من توهم تنگ شود

 

 

نوشته شده در یک شنبه 11 دی 1390برچسب:دل ت,ساعت 1:32 توسط آجی لیلا| |

 

آدمک ها  

 

آدمک ها کوچکند،حقیرند

 

آدمک ها با تو خوبند تا وقتی برایشان فایده داری

آدمک کوچکند 

 

وتورا قد خودشان می بیند

 

با تو بازی میکنند 

 

بازی های سخت نامردی

 

می زنند،می شکنند

 

روحت را ،دلت را،آن شیشه نازک قلبت را نشانه می روند

وقتی بازیشان را کردن 

 

میروند 

 

وتورا همانگونه رها می کنند 

 

تو می مانی و قلبی شکسته 

 

روحی زخمی 

 

دلی افسرده

 

تنها میان موج بی کسی ها

 

آدمک ها حقیرند

 



نوشته شده در شنبه 9 دی 1390برچسب:آدمک ها,ساعت 23:34 توسط آجی لیلا| |

 

 

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند


مثل آسمانی که امشب می بارد....


و اینک باران


بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


و چشمانم را نوازش می دهد


تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

 

http://avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/Avazak_ir-Love447.gif

نوشته شده در پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:,ساعت 23:49 توسط آجی لیلا| |


میخوام بروم از این شهر غریب

که درآن هیچ کس حرف هایم را نفهمید

میخوام تا با قاصدک ها بروم

 

بروم و رها شوم در دست های باد

میخوام دستان باد شانه کش موهایم باشد

میخوام در حریر مهتاب

 

خواب های پریشانیم را تعبیر دیگر دهم

میخوام خالی باشم از دغدغه های پوچ بی سر انجامی

میخوام رها شوم از دستهای آلودت دنیا

من تمام تورا میدهم به آن ها که تورا میخواهند

میخوام از سراب تو خالی شوم

ودر اندیشه زیبای حقیقت لبریز گردم

میخوام دستم را رها سازی ای قفس تنگ زندگی

رهایم کن

رهایم کن تا جدا شوم از این همه دروغ های رنگی 

رهایم کن

http://www.pic.iran-forum.ir/images/vof6tbg5uq2prutlv5.jpg

نوشته شده در سه شنبه 6 دی 1390برچسب:,ساعت 19:51 توسط آجی لیلا| |

Design By : Mihantheme